مشخص نیست چرا شهاب حسینی ابتدا جازه خود را تقدیم ملت ایران کرد اما بعد نظر خود را تغییر داده و به صاحت مقدس اما عصر عج  اهدا کرد این کار شهاب حسینی در اهدا جایزه خود به مسجد جمکران و حضرت مهدی موعود علیه اسلام بسیار ارزشمند است اما ایکاش از ابتدا تصمیم خود را با تفکر بیشتری می گرفت تا هموطنانمان را نیز ازرده خاطر ننماید.ترانه علیدوستی: من فمنیستم کاش شما هم فمنیستی باشید یا بشوید...


اهدا جایزه شهاب حسینی به محضر حضرت مهدی عج

بدون مقدمه بروم سر اصل مطلب، فمنیست ها پس از آنکه اثبات کردند تفاوت زن و مرد تنها زیستی است نه فکری وروانی ودر نتیجه قابلیت های زن ومرد هیچ تفاوتی با هم ندارد ؛ جامعه مرد سالار را متهم کردند به اینکه با شعار تفکیک جنسیتی ،سعی در تحمیل برخی نقش ها و وظایف جامعه بر زنان دارد وآنها را آگاهانه از پذیرش سایر نقشهای مدیریتی مهم به بهانه زن بودن دور می کند و این ظلم به زنان است . و اصطلاح « نقش های کلیشه ای« پدید آمد و منظور از آن ، نقش های غیر واقعی و تحمیلی بود که جامعه مرد سالار به بهانه جنسیت به زنان تحمیل می نمود مانند مادری ،همسری .که این به معنای فرو دست انگاشتن زن و محروم ساختن وی از قابلیت رشد وپیشرفت است

 

همزمان میان دو اصطلاح«جنس» و«جنسیت» تفکیک قائل شدند و جنسیت را کلیشه و معلول فرهنگ واجتماع دانستند .
 
یکی از وظایف عمده ی نظریه های فمنیستی معاصر از زمان کیت میلت تا به امروز تشخیص تفاوت مفهومی میان جنس وجنسیت است تا انتظارات جامعه از نقشهای جنسی را در صورت زیست شناختی نبودن بتوان اصلاح کرد.
به نظر آن اوکلی تفاوتهای جنسی چه بسا طبیعی باشند اما تفاوتهای جنسیتی را در فرهنگ باید جستجو کرد نه طبیعت .
نقش جنسیتی به فعالیتها و مسئولیت هایی که به طور عموم در فرهنگ به زنان ومردان محول کنند اطلاق میشود . در حقیقت نقش جنسیتی از تقسیم کار اجتماعی مبتنی بر جنسیت ناشی می شود که در این تقسیم کار ، کارهای تولیدی به عهده ی مردان نهاده شده و کارهای درون خانه و کودک پروری به وسیله ی زنان صورت می گیرد .
از اینرو این پرسش که زن و مرد هر کدام برای چه کاری خلق شده اندسئوالی با مبنای خطاست که هدف آن استثمار زن است.

بعضی از فمنیست های ایرانی هم به این دیدگاه تصریح دارند:
یکی از ارزشمند ترین دستاوردهای فمنیستی نشان دادن محدودیت های نقش های جنسی از پیش تعریف شده است. سامانه مرد سالاری از راه تمایز نقش ها و بر اساس جنس گونگی ، افرادانسانی را به ایفای نقش های ویژه ای محدود می کند. اما نسبت دادن چنین تمایزی به جنس گونگی یعنی جنس گونگی را توجیه این تمایز دانستن خطاست. زیرا جنس گونگی نه هویتی از پیش تعیین شده که «اجرایی_نمایشی» است... آنچه مردان انجام می دهند مردانه می شود وآنچه زنان، زنانه.آنگاه مردان باید مردانه رفتار کنند و زنان زنانه .......ولی هیچ چیزی که پیشاپیش زنانه یا مردانه باشد وجود ندارد.
کلیشه های رایج در ایران همچنان در خدمت نابرابری میان زن و مرد قرار دارد. این کلیشه ها چنانکه صفات خاصی مانند ریاست بر خانواده، اشتغال در مشاغل حساس و مدیریت در سطوح بالاو صنعتگری وسلحشوری را از زنان دریغ می ورزد ،مردان را نیز موجوداتی فاقد ظرفیت روانی وتوانایی در اموری مانند مراقبت از فرزند ومشارکت در امور خانه معرفی می کند.اینکه یک زن نمی تواند نجاری کند یا یک مرد نمی تواند از فرزند خویش خوب مراقبت کند یک نمونه از کلیشه هایی است که پیوسته تکثیر می شودو بر تبعیض جنسیتی مهر تا یید می زند.

تفاوت ها از نظراسلام
در اسلام زن ومرد اشتراکات تکوینی وتشریعی فراوانی دارند.ازجمله:
-
تساوی در ماهیت انسانی ،زن ومرد دو صنف از یک نوع هستند. نساء : 1،شوری : 11،حجرات : 13،اعراف : 189
-
تساوی در طی مسیر کمال و قرب الهی . نساء: 24،نحل:97،توبه:72،احزاب:35
-
تساوی در انتخاب حق وباطل. توبه :67،68،نور:26)
-
اشتراک دربیشتر تکالیف. بقره :183،نور:2،31،32
-
استقلال اجتماعی سیاسی زنان وحق مشارکت. ممتحنه :1-2
-
استقلال اقتصادی زنان. نساء :33
-
برخورداری مادران از حقوق خانوادگی همانند پدران بلکه اولویت دادن به حق مادر با توجه به زحمات و تکالیف او »عنکبوت:8،اسراء:23،24،بقره: 83،مریم :14،انعام:151،نساء:36،لقمان:14،15«
اما درکنار این اشتراکات ، زن ومرد تفاوت هایی از حیث بیولوژیک،روحیات،نگرش هاواستعدادها دارندکه به تفصیل به بیان آنها خواهیم پرداخت .اما توجه به این نکته ضروری است که این تفاوتها ستم به زنان نیست چرا که از نظر اسلام انسان جزئی از یک نظام هستی هماهنگ ومدبرانه است وتفاوتهای جسمی،روانشناختی وحتی معرفتی بین دو جنس ناشی از همان نظام هماهنگ است و براین اساس تفاوت دیگر امری گزاف یا ظالمانه شمرده نمی شود.غایت بشر در این بینش یک امر بیرونی ،واقعی ونه ساخته تمایلات بشری است .تفاوت به معنای برتری یکی از دو جنس بر دیگری نیست بلکه به عکس به این معناست که هردو بخشی از هستی انسانی هستندکه علاوه بر مشترکات فراوان ،هر کدام توانایی های خاص وکارکردهای ویژه هستند که برای کمال هریک نیاز است

حال اگر برای تکمیل پازل زندگی هر کدام از زن و مرد از خصوصیتی برخوردار باشند که بتوانند این پازل را به احسن وجه تکمیل کنند این ضد حقوق همدیگر است؟ آیا این یعنی محدودیت زن و غیر محدودیت مرد، تلقی میشود؟

اگر ما تعریف زندگی و کانون محبت خانواده را از آیات و روایات متوجه میشدیم، درمیافتیم حقوق متقابل زن و مرد،همان زندگی خوب و توام باعشق است که این تکمیل پازل برعهده ی طرفین است.

به امید زندگی بهتر با بهترین نقشه راه بشریت، قرآن کریم عزیز و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین.

والسلام علی من اتبع الهدی