نصفه شبی زده بود به سرم !

داشتم دنبال وبلاگی می گشتم که در عنفوان نوجوانی می نوشتم و مخ مردمو با اراجیفم می خوردم! 

بماند که هر چی فکر می کردم اصلا و ابدا یادم نمیومد که آدرس وبلاگ چی بود یا لااقل عنوانش چی بود! یه خاطره خیلی دور .... حدود هفت یا هشت سال پیش، فقط همون تو ذهنم بود!

بلاخره با سرچ های متعدد از توی آرشیو اینترنت، شونزده تا از مطالب وبلاگ رو تونستم پیدا کنم ... و الحق که روحم شاد شد حسابی! اینقدر به خودم خندیدم که حد نداره! فقط منتظر عقوبت قهقهه هام نشستم تا یحتمل یه دمپایی چیزی سمتم پرت شه یا یهو یکی یه نعره ای بزنه!

این از این!